آفتاب از پشت این پنجره دیدن دارد

صبح صادق به جهان شوق دمیدن دارد


چون کِشد سرمه به چَشم و ببرد هوش از سر

ناز آن یار سیه چَشم خریدن دارد

سفر عشق فراسوی سفرهای دگر

رنجِ شیرینِ تمنایِ رسیدن دارد


چون به ترسیم درآیدبه بلندای خیال

گُل سرخی ست که بی شائبه چیدن دارد


می برد شور وصالش به سراپرده ی راز

تا زمانی که دلت میل پریدن دارد