تابیده نورِ جاوید بر سرسرای قلبم 

فرمانروایی عشق تا ماورای قلبم 


ترسیم جاوِدانی از یک بهار زیبا 

بعد از خزان غمها بهرِ شفای قلبم


در حصر صد بلا بود هم جان وهم تن من 

اینک شکوه عشقت در انحنای قلبم

 

ازقعر ناامیدی تا مرز جان سپردن 

آن گه دم مسیحا شد جانفزای قلبم


آید دوباره لیلی مجنون تر از همیشه

در ساحل نگاهت ای ناخدای قلبم