آوردگاه قلبم اقلیم بیکرانه

این وادی دل افروز میراث جاودانه


تصویری از نگاهت در انعکاس خورشید 

محصور مانَد اینجا صد شعله در زبانه 


دیگر در عرصه ی جان شد موسم بهاران 

فصل ستایش گل فصلی نو از ترانه

همچون درخت سبزی در یک کویر سوزان

در سایه سارت اکنون سر می زند جوانه 


با دلبری چنان تو معنا نمی دهد ترس 

ای شب چراغ جادو ای بهترین فَسانه 


ساقی بیاور اینک جام شراب نابی 

سودا به سر نباشد جز مستی ی شبانه


افشای راز وصلت امشب شود میسّر

با یار جانی ات گو آن راز عاشقانه 


رنگین ترین گُل باغ در جلوه ات چو خار است 

ارزانی شکوهت این شور  شاعرانه