یک ترانه یک سبد احساس ناب 

یک غزل رویای چشم نیمه خواب 


یک بهارو یک زمستان دگر 

حاصلم دانی در این شهر خراب؟

چون مسافر می روم پا در رکاب

در گُذارِ زندگی باپیچ وتاب 


رفته از نقش دلم هر آرزو 

مانده بر یک میخ محکم توی قاب


تا دویدم در پیِ یک قطره آب روبرویم چشمه هاهمچون سراب 


چون گذشتم از خیالت زندگی 

بُگْذَران باقی عمرم با شتاب


جرعه ای امید می خواهم زتو 

رفته از باغ دلم عهد شباب 


چاره ی دردم دگر مستی شده 

ساقیا دستم بده جام شراب


حاصل یک قلب پُر احساس چیست ؟

اضطراب و اضطراب و اضطراب