شعر من صدای خاموش نهان توست

شعرهای نهان در سینه ام که آشکار خواهد شد

اشک من چون بی ثمر باران به سیلاب است و بس

اشک من چون بی ثمر باران به سیلاب است و بس


چون ز خون دل چکد همچون غزل ناب است وبس


گر ملامت می شوم زین شکوه ها اندوه نیست 

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

چون ندارد زندگی با من سر شورو نوید

چون ندارد زندگی با من سرِ شورو نوید

باز می بندم به رویش چشمهای ناامید


نیست در من پای رفتن تا سراب آرزو

تا به کِی در این بیابان جنون باید دوید؟


وقت رفتن اوج می گیرد دلم همچون عقاب

زین قفس تا بیکران آسمان باید پرید

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

همچو صیدی بسته و دیوانه ی دام توام

همچو صیدی بسته ودیوانه ی دام توأم

گر نباشد پای من در بند هم رام توأم


تا بسوزد از لهیب آتشینت جان من

بی گمان پر بسته در آتشگهِ دام توأم


باد گیسوهای موّاجم پریشان میکند

درکنارِ ساحل دریا که آرام توأم

ادامه مطلب...
۰۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

خداحافظ گل یاس سپیدم

خداحافظ گل یاس سپیدم

خداحافظ برای آخرین بار


که من بعد از تو دیگر برنگردم

به شوق دیدن گلهای گلزار


چه میدانی تو از درد نهانم

برای باورت کم بودم انگار

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

گاهی دلم پر میکشد با یادت ای عشق محال

گاهی دلم پَرمیکشد با یادت ای عشق محال


در خاطرم پنهان شدی مثل نسیمی بر خیال


دیگر ندارم فرصتی تا آرزو بر دل برم


ویران تر از ویران ترم دیگر نگویم شرح حال

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

کاش با پروانه ها پر میزدم

کاش با پروانه ها پر میزدم


سربه شمع و کوی دلبر میزدم

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

از حسابم رفته ایامی که طرتابید و رفت

از حسابم رفته ایامی که سرتابید و رفت 
یک شب از پرده برون شد چون قمر تابید ورفت 

غرق در رویا چنان محو تماشایش شدم 
تا که بر خود آمدم اوضاع دل سنجیدورفت

کو نشانی از سر کویش برای دلخوشی 
تا من از غفلت گریزم غفلتم پایید ورفت 
ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

از خزان بسیار گفتم می نویسم از بهار

از خزان بسیار گفتم می نویسم از بهار 

چند سطری رو ی برگ دفترم بر یادگار 


ازبهاری کو وجودم را شکوفا کرده بود 

دور بوده خنده ام از رنج و درد روزگار 


چون درختی سبز بودم برگ من زردی نداشت

می نوشتم از نسیم و شاپرک بی اختیار

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

سزاور من آیا خزان است؟

سزاوار من آیا این خزان است ؟

چو برگ زرد من هردم عیان است 


درختی گشته ام بی برگ و بی بار 

که دائم باد بر سویم وزان است 

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی

تمام حجم شعر من همین است

تمام حجم شعر من همین است 

خزان و فصل سرما در کمین است 


ندارد یک بهار سبزوزیبا 

چو اندوه فراوان در جبین است 


بخندی شادمان و از دل من 

نداری چون خبر دردم همین است 

ادامه مطلب...
۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حمیده صحرایی